نقل است كه چون وفاتش نزدیك رسید گفتند تو را فلان‌جای در خاك كنیم كه آنجا خاك بزرگان است. گفت زنهار من كیستم كه مرا در جوار چنان قوم در خاك كنید...

پادشاهی پسری را به ادیبی داد و گفت: این فرزند توست، تربیتش چنان كن كه یكی از فرزندان خویش...

بازنویسی و بازسازی حكایتی كهن به قلم سه ادیب جوان: آن است كه در انتظار ندارد و تعجیل نكند و بر جای بهتر ننشیند...

نامه‌ای به جناب مستطاب، فخرالدین محمودبن یمین الدین فریومدی، ابن یمین، شاعر و ادیب بزرگ كهن فارسی

بازنویسی حكایتی از رساله دلگشای عبید زاكانی به قلم سه ادیب جوان

درویشی به در خانه ای رسید، پاره نانی بخواست، دختركی در خانه بود، گفت: نیست!...

حكایتی از گلستان سعدی به قلم سه ادیب جوان با چاشنی طنز بازآفرینی و بازنویسی می‌شود.
بقالی را درمی چند بر صوفیان گرد آمده بود در واسط...

گفتگوی دو جوان سر قبر پدرانشان، در حكایتی كهن از گلستان سعدی